بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بمان ایران من
دکتر محمدرضا حاتمی
عضو هیئت علمی دانشگاه
«اهل فرهنگم، آب و خاکم ایران»
فرهنگ، آموزش و پرورش و دانشگاه
پرورش و فرهنگ دو مقوله و حوزه ظریف و پیچیده هستند که مؤثر بر یکدیگر میباشند. پرورش پایه اصلی و اساسی تشکیلدهنده فرهنگ جامعه است. تربیت زمینهساز رشد و شکوفایی استعدادها و ظهور و بروز توانمندیهای افراد جامعه بوده و فرهنگ با همه عناصر و ارکان و مؤلفههای آن، مؤثر بر چگونگی این بروز و ظهور استعدادها در کنار عوامل اثرگذار دیگر میباشد. (پور عزت و همکاران، ۱۳۸۷: ص ۱۰). «بالاخره ما فردایی خواهیم داشت، ۲۰ سال دیگر، ۲۵ سال دیگر، نسلی روی کار خواهند آمد که امروز این نسل مشغول تولید شدن است، در حال به¬وجود آمدن است؛ مولّد آن هم معلّم و آموزش و پرورش است. شما دارید یک نسل را تولید میکنید؛ چگونه آن را تولید خواهید کرد؟ این خیلی اهمیت دارد» (بیانات: ۱۶/۰۲/۱۳۹۴).
رهنمودها
تبیین معنای زندگی و سعادت
از نظر کلی، هدف همۀ تربیتها و نظامات تربیتی، سعادت انسان است، یعنی همان امری که بیش و کم همة انسانها به دنبال و جویای آنند. اما اینکه سعادت چیست و دارای چه وسعت و دامنهای است و آیا در سایة مادیات صرف تأمین میگردد و یا معنویات صرف یا هر دوی اینها توأمان، در فرهنگها و ادیان و مکاتب مختلف متفاوت است (قائمی، ۱۳۶۲، ص:۱۴۸). آیت الله خامنهای براین باورند که: «دنبال فرهنگ رفتن و ایجاد آن به شکل صحیح الزاماتی به همراه دارد؛ نکته اول رفتار اجتماعی و سبک زندگی، تابع تفسیر ما از زندگی است، هدف زندگی چیست؟ هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، برای خودمان ترسیم کنیم به طور طبیعی، متناسب با خود یک سبک زندگی به ما پیشنهاد میشود. یک نقطة اصلی وجود دارد و آن ایمان است، یک هدفی را باید ترسیم هدف زندگی را به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان پیشرفت در این بخش ها امکانپذیر نیست، کار درست انجام نمیگیرد. حال آنچیزی که به آن ایمان داریم میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد» (بیانات: ۲۳/۰۷/۱۳۹۱).
نظام آموزشی صحیح
نظام آموزشی يكي از ابزارهای فرهنگی است كه بقاي فرهنگ جامعه را از طريق فرايندهاي جامعهپذيري تضمين مينمايد. رهبر معظم انقلاب به این موضوع اشاره میکنند: «اگر تفکّرات ما، کلّیّاتى که مورد نظر مسئولان و دلسوزان است، به شکل یک برنامهى عملیاتى در نیاید، در عالم ذهنیّات خواهدماند و خواهد پوسید؛ برنامهى عملیاتى لازم دارد. لازم است این برنامهى عملیاتى با نظر شوراى عالى انقلاب فرهنگى- که یک مرکز عظیم فرهنگى و مرجع تصمیمگیرى است و مسئولین در آنجا حضور دارند- تهیّه، تدوین و قدمبهقدم اجرا شود» (بیانات: ۱۷/۰۲/۱۳۶۹). «محیط آموزشی و آموزش و پرورش، مسئول تحویل دادن آدمهای درسخوانده و کارآمد در همۀ سطوح است. واقعاً اگر انسان بخواهد کارهای کشور را، این بخشها و قسمتهای گوناگون کشور را تقسیمبندی کند و به حسب اهمیت، موقع این ها را مشخص کند، آن بالا بالاها آموزش و پرورش قرار میگیرد. جوان ما به آموزش و پرورش بستگی دارد، اخلاق ما به آموزش و پرورش بستگی دارد» (بیانات: ۱۳/۰۲/۱۳۹۱).
کارآمدی نظام فعلی آموزش کشور و لزوم بازنگری در محتوای آن نیز مطلب مهمی است که باید مورد بازبینی قرار گیرد؛ مقام معظم رهبری میفرماید: «نظام آموزشی ما نظام فرسوده و قدیمی و کهنهای است. این را ما از اروپاییها گرفتیم، همینجور نگهش داشتیم، مثل یک چیز موزهای مقدّس که دست به آن نخورَد! هرگاه یکباری گوشهکنارش را یک کمی کم و زیاد کردیم؛ نظام، نظام کهنهای است؛ باید نوسازی بشود. طرح تحوّل بنیادین آموزش و پرورش یک گامی است در این راه؛ خوب است لکن، برای نوسازی نظام آموزش و پرورش، ما باز نگاه نکنیم به دست دیگران، ببینیم حالا در فلان کشور اروپایی چه اتّفاقی افتاده، ما هم همان را رونویسی کنیم. نه آقا، صاحبان فکر بنشینند- البتّه از تجربهها خوب است استفاده کنندc خودشان طرّاحی کنند، نظام نوین را طرّاحی کنند. حالا همین طرح تحوّل که علیالظّاهر خوب تهیّه شده، یک گامی است؛ همین را با دقت و با نگاه انتقادی اجرا کنند؛ نگاه کنند و ببینند کجاهایش اشکال دارد. بالاخره در هر نوشتهی غیرالهی و هر کار بشری یک اشکالی هست؛ بگردیم آن اشکال را پیدا کنیم. اشکالات را شناسایی کنیم، عیوب را شناسایی کنیم، یک نظام پاکیزهی منظّم خوبی طرّاحی کنیم» (بیانات: ۱۳/۰۲/۱۳۹۵).
پرورش نیروی انسانی سالم
برای یک کشور، نیروی انسانی همه چیز است. ما اگر نیروی انسانی نداشته باشیم، هیچ چیزی نداریم. مطالعه بر روی کشورهایی که قبل از کشور ما انقلاب کردند و توفیقاتی در عرصههای اقتصادی و صنعتی و فنی و… داشتند، نشان میدهد این¬ها در اوایل انقلاب، بیشترین تکیه و برنامهریزی را روی تربیت نیروی انسانی گذاشتهاند. تولید نیروی کارآمد برای اداره انقلاب از دبستانها و تا حدودی ماقبل دبستان شروع میشود و به دانشگاه ها و مراکز تحقیق و مراکز عالی میرسد. دبستانها و دبیرستانهای ما مشکلات و نقایصی دارند، دانشگاههای ما از لحاظ ضعف کیفیت، مشکلاتی دارند (خامنهای،۱۳۹۰، ص: ۱۳۹). «ما برای پیشرفت کشور به تربیت انسانهای بلندنظر، صبور، خوش بین و امیدوار، با نشاط و باتقوا نیاز داریم و تنها چنین نسلی میتواند جامعه را به پیش ببرد و خوشبخت کند» (بیانات: ۱۴/۰۲/۱۳۹۰).
نهادینه شدن تفکر اسلامی
«سرلوحه و محور برنامههای آموزش و پرورش در تنظیم کتاب، در تربیتِ معلم، در نظارتِ بر کار بخشهای مختلف آموزش و پرورش، در نظارت بر کار آموزشدهندگان و داخل مدارس باید بر این باشد که آیا تفکر اسلامی منتقل میشود، یا نه؟ انسان سازىِ بر مبنای اسلام و مسلمانسازىِ کودکان در این مدارس انجام میگیرد، یا انجام نمیگیرد؟ لذا در این زمینه باید با همتی بلند، نقایص و کمبودها شناسایی شده و در صدد برطرف نمودن آن برآییم» (بیانات: ۲۵/۱۰/۱۳۷۰). «آموزش و پرورش باید بتواند نسلی با ایمان تربیت کند، اصل ایمان است. بچههای لاابالی و هرهری مذهب که به هیچ چیز پایبند نیستند، این¬ها در آینده کشور نه برای خودشان و نه برای جامعه و نه برای کشور مفید نخواهندبود .نسلی با ایمان، وفادار، مسئولیتپذیر، دارای اعتماد به نفس، دارای ابتکار، راستگو، شجاع، با حیا، اهل فکر و اندیشه، عاشق کشور و نظام و مردم، و دوستدار مصالح کشور را هدف اصلی خود قرار دهد، یک چنین نسلی باید پرورش پیدا کند، یک نسل محکم، قوی، عازم، جازم، باابتکار، پیشرو و فعال» (بیانات: ۱۷/۰۲/۱۳۹۶).
«آنچه که امروز بیش از همه چیز باید در آموزش و پرورش ما به آن توجه شود….یک انسان اسلامی، فقط آن انسانی نیست که اعتقاد اسلامی داشته باشد و عمل اسلامی بکند؛ بلکه اخلاق اسلامی هم یک رکن اساسی است، اگر یک انسانی را دارای عقاید محکم اسلامی و عمل به معنای نماز و روزه و… فرض کنیم، لکن حسود و بخیل یا بدخواه و بیروحیه و بی¬اراده باشد، این انسان مسلمان نیست. انسان مسلمان باید در هر سه بعد، هم تربیت، هم بعد دانش و هم بعد عمل کار کند که البته به یک اعتبار؛ این هر سه عمل است. پس باید در مدارس به این همت گماشت که فرزندان ما از لحاظ دینی هم در قلمرو اعتقادات و هم در قلمرو تربیت و اخلاق و هم در قلمرو تعبد عملی، انسانهای مسلمان بار بیایند» (بیانات: ۲۶/۰۴/۱۳۸۱).
اهمیت و جایگاه معلم
«نقش تربیتی معلم بر تمامی عوامل تأثیرگذار در تربیت غلبه دارد. حتی این نقش در هویت نسل جدید، پر رنگتر از نقش والدین میباشد. چشمههای استعداد در وجود انسانها به همت معلم جریان پیدا میکند و منشأ عمیق ترین احساسات، عواطف و حالات در افراد و تبدیلکننده کودک خام به انسان آگاه؛ معلم است. از همینروی دلسوزی و درستاندیشیدن معلم در جامعه اهمیت دارد. دانشآموزان در دوران بلوغ و شکلیابی شخصیت در اختیار معلم هستند؛ لذا لازم است معلمان با سخن، منش و رفتار خود ویژگیهای مثبت را به دانشآموزان انتقال دهند. مهمترین ویژگی معلم این است که انسانهایی بااستعدادها، عواطف، احساسات و ظرفیتهای فراوان در اختیار او قرار دارند و تلاش و ابتکار معلم میتواند از این کودکان و نوجوانان، دانشمندان برجسته و انسانهای صالح، دانا و توانا بسازد» (بیانات: ۱۳/۰۲/۱۳۹۱).
«معلم میتواند نوجوان یا کودک را به یک انسان فکور، عالم، دارای روح تحقیق، علاقمند به تحقیق و پژوهش تربیت کند، یا یک انسان سطحی، و بیعلاقه به تعمق و بیعلاقه به معلومات بار بیاورد. یا اینکه او را یک انسان شریف، نجیب، خیرخواه، خوش¬دل و پاکنفس تربیت کند و به عرصه بیاورد، یا در نقطة مقابل او را تبدیل کند به یک انسان شرور، بد دل، بدخواه. میتواند او را یک انسان خوشبین، دارای اعتماد به نفس، امیدوار و علاقمند به کار و فعالیت بار بیاورد، یا در نقطة مقابل او را یک انسان ناامید، مأیوس و منزوی به جامعه تحویل دهد. معلم این توان را دارد از او یک انسان متدین، پارسا و پاکدامن بسازد یا در نقطة مقابل یک انسان لاابالی، بیاعتنای به ارزش¬های اخلاقی، بیاعتنای به تعالیم دینی تربیت کند. وی قادر است حتی بر عوامل خارجی تربیت مثل این رسانهها و امثال آنها غلبه کند، حتی با تعالیم مستمری که در طول سالهای متمادی با این مادة خام، با این نوجوان، با این دل آماده پذیرش ایفا میکند، بر نقش تربیت والدین غلبه کند. این نقش معلم است» (بیانات: ۱۵/۰۲/۱۳۸۹).
فرهنگ و دانشگاه
«دانشگاه به عنوان یک نهاد مهم فرهنگی- اجتماعی تاکنون با برخورداری از کارکردهای گوناگون توانسته، موجبات غنای فرهنگ ایران اسلامی را در ابعاد مختلف علمی، آموزشی، عبادی و اجتماعی فراهم نماید. امروز تصمیم دانشگاهیان و همت دانشگاهیان، مثل نقش سوزنبانی است که دو مسیر ریلی را به کلی از هم جدا میکند. شما الان سوزنبانید؛ میتوانید با همتی که در این برههی از زمان میکنید، ریل حرکت ملت ایران را به سمت رفاه و عزت و ترقی و استقلال کامل قرار بدهید؛ و میتوانید خدای نکرده با عدم تحرک لازم و با عدم اجابت به نیازِ امروز، جور دیگری عمل کنید و نتیجهی دیگری حاصل بشود» (بیانات: ۲۵/۰۲/۱۳۸۶).
رهنمودها
مورد توجه قرار دادن جوانان
در باب فرهنگ شدن مخاطبه با جوانان مطرح میکنند: «توجه به نسل جوان، سخن گفتن با جوانان و چهرهبهچهره شدن با برترين نسل هاى كشور ما ـ كه امروز خوشبختانه اكثريت هم دارند ـ براى همهى كسانى كه مىتوانند مخاطبه كنند و سخن بگويند، يك عرف، يك فرهنگ و يك كار معمول شود» (بیانات: ۱۷/۰۴/۱۳۸۳). «دل جوان با نصایح و مطالب معنوی و سلوکی و عرفانی اُنس پیدا میکند، زود اُنس پیدا میکند، زود دل باخته و دلبسته میشود؛ جاذبهی جوانها اینها است. شما سخن را، حرف را، اقدام را با معنویت، با عرفان واقعی، نه عرفانهای تخیّلی و توهّمی و صوری، یک مقداری آمیخته بکنید، خواهید دید جوان چطور مجذوب میشود و میآید». (بیانات: ۳۱/۰۵/۱۳۹۵)
تشکیل جلسات فکری وسیعی که مجموعهی دانشجوئی، همراه با مجموعهی حوزوی، با برنامهریزی خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهی مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح می تواند همان ثمراتی را ببخشد که ما در زمینههای مسائل علم و فناوری و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنی شکوفائی، آوردن حرف نو به میدان اندیشه و وارد شدن به میدان نوآوری علمی» (بیانات: ۰۷/۰۷/۱۳۸۷).
نوآوری علمی و فرهنگی
«فرهنگ نوآوری در دانشگاه باید گسترش پیدا کند. همهی این ظرفیت چند میلیونی استاد و دانشجوی ما باید وارد میدان نوآوری علمی بشوند؛ این باید بشود فرهنگ. دانشجوی ما از اول باید به فکر فراگرفتن برای تولید کردن دانش باشد، نه فراگرفتن برای تقلید کردن و همین طور یک چیزی را پذیرفتن که دیگر قابل تغییر هم نیست» (بیانات: ۰۲/۰۶/۱۳۹۰). «آنچه كه براى يك محيط علمى و دانشگاهى وظيفة آرمانى محسوب مىشود، اين است كه در زمينهى مسائل علمى، نوانديش باشد. معناى واقعى توليد علم اين است. توليد علم، فقط انتقال علم نيست؛ نوآورى علمى در درجة اول اهميت است. اين را من از اين جهت مىگويم كه بايد يك فرهنگ بشود. اين نوانديشى، فقط مخصوص اساتيد نيست؛ مخاطب آن، دانشجويان و كلّ محيط علمى هم است» (بیانات: ۰۹/ ۱۲/ ۱۳۷۹).
«باید اصرار بر نوآوری علمی در دانشگاه وجود داشته باشد؛ اصرار بر قرار گرفتن پیشرفت¬های علمی در خدمت نیازهای کشور، که یکی از جهتگیریها و معیارهای اساسی این است. بالاخره ظرفیتها محدود است- هم ظرفیتهای انسانی، هم ظرفیتهای مالی و مادی- حتماً باید توجه شود که کار علمی ما در جهت نیاز کشور باشد. ما نیازهای گوناگونی داریم که دانشگاه میتواند به این نیازها پاسخ دهد، این خلأها را پر کند» (بیانات: ۱۵/۰۵/۱۳۹۲). حرکت علمی در دنیای اسلام باید شتاب بگیرد تا دشمنان اسلام و آمریکایی¬ها نتوانند به رؤسای کشورهای اسلامی دستور بدهند و باید و نباید بگویند» (بیانات: ۲۳/۰۲/۱۳۹۷). «تا کشور به عزت علمی برسد و در دنیا… مرجعیت علمی یابد» (بیانات: ۲۴/۰۹/۱۳۸۷). «اصرار بر گرهخوردن تحقیقات دانشگاهی با صنعت و تجارت؛ این حرفی است که ما ده دوازده سال آن را تکرار کردیم، به دولتها هم گفتیم، به دانشگاهها هم گفتیم؛ البته تا حدود زیادی هم تحقق پیدا کرده، اما به طور کامل نه. این موضوع، هم برای دانشگاهها مفید است، هم برای صنعت ما، و همچنین برای تجارت ما، و همچنین برای کشاورزی ما» (بیانات: ۱۵/۰۵/۱۳۹۲).
توجه ویژه به دینداری
«اگر دانشگاه ما یک دانشگاه علمی محض باشد، اما تویش دین و اخلاق نباشد، همان بلایی بر سر جامعه¬ی ما و کشور ما و آینده ما خواهدآمد که بر سر جامعه دانشمند غرب آمد. غرب جامعة دانشمندی است، اما جامعه خوش¬بختی نیست، در آنجا امنیت اخلاقی نیست… ما خوش¬بختی میخواهیم، ما امنیت حقیقی و معنوی میخواهیم. بدون علم نمیشود، با علم بدون دین هم نمیشود. دین لازم است جامعه باید جامعة دینی باشد؛ در رأس آن دانشگاه است. دانشگاه باید متدین باشد… تدین به معنای معرفت عمیق دینی، ایمان عمیق و باورها به دین و معارف دینی است که طبعاً عمل به دنبالش میآید؛ باید دنبال این باشیم. این وظیفه همه است، از جمله شما اساتید محترم… استاد در کلاس میتواند تأثیر عمیق بگذارد در شکلدهی فکر جوان» (بیانات: ۰۲/۰۶/۱۳۹۰).
محیط اسلامی دانشگاه
آیتالله خامنهای بر اهمیت بسیار زیاد محیط دانشگاهی تاکید کرده و میفرمایند: «در محیط دانشگاهها، خانمهای دانشجو و استاد باید بکوشند روحیه و فرهنگ اسلامی را ترویج کنند. اجازه ندهید به کسانی- اگر خدای نکرده در دانشگاههای کشور هستند- که نسبت به حجاب اسلامی یا زنان و دانشجویان دختر مسلمان بیاحترامی کنند. اجازه ندهید که این¬ها بتوانند افکار فاسد را منتشر کنند. محیط دانشگاه باید محیط اسلامی باشد؛ محیطی برای رشد انسان تراز اسلام؛ انسانی که الگویش فاطمه زهرا(س) است و این، برای آینده کشور فوقالعاده مهم است» (بیانات: ۲۵/۰۹/۱۳۷۱). در محیط دانشگاه باید با افرادی که از حجاب و نقش ارزشی آن بیاطلاع هستند، برخوردی منطقی داشت و با انتشار مطالب مفید در نشریات دانشگاه یا نشریات زن، در ترویج فرهنگ حجاب کوشید و این کار را مهمترین راه در تأمین حجاب میدانند. علاوه بر آن، بیان می¬کنند که باید عوامل مخرب حجاب را به درستی شناخت و با آن نیز مقابله کرد (بیانات: ۰۴/۱۲/۱۳۷۷).
اعتماد به نسل جوان
رهبر معظم، جوان نسل سوم را امید بخشتر از جوان نسل اول میداند، زیرا آن نسل مبتنی بر احساسات کم عمق کار میکردند که گرچه خوب و پیشبرنده بود اما کفایت نمیکرد زیرا؛ زیرساخت محکمی نداشت؛ «من به جوان امروز در صورتیکه انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است، این مملکت مال شماها است. هرچه میتوانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر میتوانید، تا آنجایی که میتوانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که میتواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] اشخاص شما را نمیخواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن نسل قبلی» (بیانات: ۲۴/۱۰/۱۳۹۶). «کسانی این طور وانمود میکنند نسلی که روی کار میآید- که اصطلاحاً به آن نسل سوم انقلاب میگویند- پشت کرده به انقلاب و رویگردان از ارزشهای دینی است؛ یا اگر هم نیست، به طور اجتناب ناپذیری اینگونه خواهد شد. بنده صد در صد حرف آنها را رد میکنم… اما معتقدم نسل کنونی امروز، اینقدر هم آسیبپذیر و شکننده نیست؛ این را بد فهمیدهاند… امروز جوان ایرانی، آگاه و با معرفت و بصیر و سیاسی و اهل تحلیل است و از همه بالاتر با ایمان است» (بیانات: ۱۲/۰۲/۱۳۸۰).
رقابت بر ارزشها
«ارزشهای اسلامی در دانشگاه مورد مسابقه قرار بگیرد. دانشگاه لازم است تلاش علمی و تحقیقی خود را با روحیه انقلابی و نشاط اسلامی دنبال کند و در غیر اینصورت سرنوشت آنها بهتر از دانشگاههای دوران طاغوت نخواهدبود که در آن خودباختگی علمی در برابر بیگانگان و تحقیر ارزشهای خودی راه را بر جوشش استعدادها مسدود میکردند و مغزهای مستعد را هم به گریز از مرز و بوم خود تشویق میکرد» (بیانات: ۲۸/۰۹/۱۳۶۹). «این جوانان را باید یک تضرّع و توسّل و توجه هوش¬مندانه و خردمندانه مثل تضّرع فرزانگان یاد بدهید. خداوند رحمت کند حاج احمد آقا را میگفت این اواخر وقتی امام شبها گریه میکردند، دستمال برای پاک کردن اشک چشم دیگر کافی نبود حوله میآوردیم برای ایشان میگذاشتیم تا اشک چشم را با حوله خشک کند این را بدانید که اشک پیر مرد نود ساله هم سخت-تر از جوان ۲۵ ساله میآید. آن پیرمرد هم چنان که همه کارهای او عجیب و جوانانه بود اشک ریختن او هم جوانانه بود» (بیانات: ۱۸/۰۸/۱۳۷۴).
توسعه نقد و مناظره
نقد منصفانه و متقابلاً نقدپذيرى متواضعانه هر دو لازم است. جوان، آن هم دانشجو، در محيط علمى بايد ذهنش و زبانش باز باشد؛ نقد كند؛ البته منصفانه باشد. نقد را با عيب¬جوئى و با عصبانيت و با بهانهگيرى نبايد اشتباه كرد؛ اما نقادى بايد كرد. در عين حال نقدپذير هم بايد بود. ديگران هم اگر از ما به عنوان دانشجو، به عنوان تشكّل دانشجوئى نقد كردند، بپذيريم؛ يعنى تحمل كنيم؛ بپذيريم، به معناى تحمل كردن است» (بیانات: ۲۵/۰۲/۱۳۸۶). «مخالف خوانى يك حرف است، و حرف مخالف زدن يك حرف ديگر است. اگر بخش هاى مختلف، گوشههاى گوناگون و سياست¬هاى مختلف را مورد نقد و انتقاد قرار دهند، چيز بدى نيست. يك كسى حرفى را مىزند، يك كسى هم جواب او را مىدهد، قضيه تمام مىشود؛ اما اگر كسى بخواهد با نوشتهى خود، اساس و پايههاى اصلى نظام را، آيندهى اين ملت و كشور و مشروعيت اين نظام را در ذهن مردم متزلزل كند، اين خيانت و براندازى است. دشمنى و براندازى، يك حرف است و حرف مخالف زدن يك حرف ديگر است. انسان، دست دشمنان را به طور صريح مىبيند» (بیانات: ۱۵/۰۷/۱۳۷۷).
«انتقاد باید به معنی عزم و نیت برای پیمودن آیندهی پرتلاش و افتخارآمیز باشد، نه به معنای سیاه نمائی و منفی بافی و بی انصافی؛ به این نکته توجه کنند. نصیحت میکنم که منصفانه حرف بزنند؛ انتقاد کنند، لیکن انتقاد به معنای سیاه¬نمائی نباشد» (بیانات: ۱۴/۰۳/۱۳۹۷). «انتقاد معنايش چيست؟ انتقاد اگر معنايش عيب جويى است، اين نه چيز خوبى است، نه خيلى هنر زيادى مىخواهد، نه خيلى اطّلاعات مىخواهد؛ بلكه انسان با بىاطّلاعى، بهتر هم مىتواند انتقاد كند. انتقاد به معناى عيب¬جويى، اصلاً هيچ لطفى ندارد. شما بنشين از بنده عيب¬جويى كن، من هم از شما عيب¬جويى كنم؛ چه فايدهاى دارد؟» (بیانات: ۰۴/۱۲/۱۳۷۷).
واژه نقد در کلام مقام معظم رهبری این¬گونه تعریف شدهاست: «نقد، يعنى عيارسنجى؛ يعنى يك چيز خوب را آدم ببيند كه خوب است، يك چيز بد را ببيند كه بد است. اگر اين شد، آن¬وقت نقاط خوب را كه ديد، با نقاط بد جمع¬بندى مىكند، آنگاه از جمع¬بندى بايد ديد چه حاصل مىشود» (بیانات: ۰۴/۱۲/۱۳۷۷). وقتى شما طلا را مي¬بريد پيش يك زرگر كه نقادى كند، او مي گويد كه آقا! اين عيارش بيست است؛ يعنى عيار بيست را قبول مي¬كند؛ حالا از بيست و چهار عيار- كه طلاى خالص است- چهار عيار كم است. اين شد نقادى» (بیانات: ۰۲/۰۶/۱۳۸۷).
«نبايد از «آزادى» ترسيد و از «مناظره» گريخت و «نقد و انتقاد» را به كالاى قاچاق و يا امرى تشريفاتى، تبديل كرد. چنان¬چه نبايد به جاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و به جاى آزادى، به دام هتّاكى و مسئوليت¬گريزى لغزيد. بىشك آزادي¬خواهى و مطالبه، فرصتى براى انديشيدن و براى بيان انديشه توأم با رعايت ادب استفاده از آزادى، يك مطالبه اسلامى است و آزادى تفكر، قلم و بيان، نه يك شعار تبليغاتى بلكه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است. من عميقاً متأسفم كه برخى ميان مرداب سكوت و جمود، با گرداب هرزه گوئى و كفرگوئى، طريق سومى نمىشناسند و گمان مىكنند كه براى پرهيز از هر يك از اين دو، بايد به دام ديگرى افتاد. حال آنكه انقلاب اسلامى آمد تا هم فرهنگ خفقان و سرجنبانيدن و جمود و هم فرهنگ آزادى بىمهار و خودخواهانه غربى را نقد و اصلاح كند و فضائى بسازد كه در آن، «آزادى بيان»، مقيد به «منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادى ديگران» و نه به هيچ چيز ديگرى، تبديل به فرهنگ اجتماعى و حكومتى گردد و حريت و تعادل و عقلانيت و انصاف، سكه رائج شود تا همه انديشهها در همه حوزهها فعال و برانگيخته گردند و «زاد و ولد فرهنگى» كه به تعبير روايات پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت ايشان:، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوى نخبگان و انديشهوران گردد» (بیانات: ۱۶/۱۱/۱۳۸۱).
«افراد، مسئولين، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخ¬گو باشند و پاسخ بدهند و تبيين كنند. خيلى از اوقات اگر چنانچه يك انتقادى به كسى بشود، اين فرصتى است براى او كه بتواند ذهنها را روشن كند، تبيين كنند، حقيقت را بيان كنند؛ خيلى چيز خوبى است» (بیانات: ۲۹/۰۳/۱۳۸۸). «من میگویم این نگاه نقّادانه و دغدغهمند، از دانشجو و محیط دانشگاه نباید گرفته¬بشود. هم نقّادانه، هم آرمانگرایانه؛ باید دنبال آرمانها باشند. روی کاستیها و کژیها علامت سؤال بگذارند؛ دانشجو باید کاستیها را ببیند، کجیها را ببیند، عیوب را ببیند و سؤال کند. حالا ممکن است طرف، برای جواب ندادن به این سؤال یک عذر موجّهی داشته باشد، لکن این موجب نمیشود که شما سؤال نکنید؛ شما سؤال کنید» (بیانات: ۱۷/۰۳/۱۳۹۶).
در مجموع میتوان در میان تمام سخنرانی¬ها، نامه¬ها، بیانات و دیدارهای آیت¬الله خامنهای ویژگیهای ذیل را درباره نقد و انتقاد استخراج کرد: «منصفانه باشد- با همراهي باشد- انتقاد به شخص، انتقاد به نظام دانسته نشود- تخريبي نباشد- هوشمندانه باشد – نقد به کالاي قاچاق و يا امري تشريفاتي تبديل نشود- نقاط ضعف و قوت با هم ديده شود- شجاعانه باشد- مسائل شخصي و جناحي پيش نيايد- موجب تضعيف نشود- در وقت مناسب باشد- انتقادهاي وارد و ناوارد مخلوط نشود- منطقي باشد- در راستاي رهنمودهاي امام باشد- مشروعيت اين نظام را در ذهن مردم متزلزل نکند- دلسوزانه باشد- در راستاي سياست¬هاي کلي نظام باشد- دروغ و اهانت و شايعه پراکني و افترا به رقيب نباشد- توهين آميز نباشد- مسئولانه باشد- با هاي و هوي نباشد- در چارچوب قانون باشد- شخصي و مصداق¬سازي نباشد- مانند مباحثه¬هاي طلبگي باشد- همراه با عيب¬جويي نباشد- نق¬زدن نباشد- برخاسته از نگاه آرماني باشد- خصمانه نباشد- ايرادگيري و نيش زدن نباشد- با شرح صدر باشد- برادرانه و دوستانه باشد- معارض با مسئولان کشور نباشد- عالمانه و سازنده باشد- در چارچوب انقلاب اسلامي باشد- عجولانه نباشد- نيت براي پيمودن آينده¬اي پرتلاش و افتخارآميز باشد- معارض با نظام و امنيت ملي نباشد- سياه¬نمايي و منفي¬بافي نباشد- روش¬هاي خشم¬آلود وجود نداشته-باشد- باعث تحقير نشود- موجب سوءاستفاده دشمن نشود- دستگاهها يکديگر را متهم نکنند- با لحن خوب باشد- قول بغير علم نباشد- اغراق¬آميز نباشد- به قصد اصلاح باشد- موجب نااميدي مردم نشود- بر اساس هواي¬نفس نباشد- خيرخواهانه باشد- به سنگ اندازي نينجامد- تحريک عصبيت¬هاي گوناگون نباشد و…».